
هدف کلی: وقتشناسی و حضور بهموقع در مدرسه
اهداف جزئی:
- درک واژگان جدید
- شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی
- شرکت در نمایشهای خلاق
- پاسخ به سؤالات
- آشنایی با انواع خط (خط صاف)
از امروز به بعد قصد داریم تا آخر جلد یک، عادت «زود خوابیدن» را در کودک نهادینه نماییم. این رفتارسازی و ایجاد عادت سازنده تحت عنوان «عادت چله» در ابتدای هر درس بیان میشود.
زود خوابیدن یکی از مهمترین رفتارهایی است که بهعنوان پایه اساسی نظم شخصی شناخته میشود. بهبیاندیگر، تا کسی عادت زود خوابیدن را در خود نهادینه نکند، و ساعت خواب و بیداری خود را تنظیم نکند، اجرای نظم در سایر امور زندگی برای او بسیار دشوار خواهد بود؛ ازاینرو این عادت، اثر اهرمی و مرکب بر روی سایر شئون زندگی یک فرد میتواند داشته باشد؛ بنابراین بهعنوان یکی از مهمترین عادات زندگی افراد موفق، سعی در نهادینهکردن این مسئله مهم در زندگی کودکان داریم.
در هر درس، این مسئله در قالبهای گوناگون، به کودک یادآوری میشود. هدف اصلی از بیان روزانه مطالب، اولاً: تبیین و تعمیق اهمیت این مطلب در وجود کودک است؛ بهگونهای که حتی اگر بعد از اتمام جلد یک، این عادت در کودک نهادینه نشده باشد، کودک زود خوابیدن را یک مسئله مهم و خوب تلقی کند. ثانیاً: هدف اصلی از بیان روزانه مطالب حول محور «زود خوابیدن» عبارت است از نهادینه کردن این رفتار در وجود کودک و تبدیل آن به یک عادت.
بیان این مطلب ضروری است که عادت به زود خوابیدن در کودکی میتواند نقش بسزایی در آینده زندگی کودک ایفا نماید؛ ازاینرو توجه ویژه و تکرار روزانه محتوای موجود در آغاز هر درس حول محور «عادت چله»، از اهداف مهم آن درس به شمار میرود؛ لذا مربی محترم بههیچوجه از تبیین مطالب روزانه حول «عادت چله» غفلت نورزد.
آموزش کاردستی ساعت برای مربیان، جهت صحبت درباره عادت چله زود خوابیدن:
جهت یادآوری درس 2، در ابتدای کلاس از کودکان بخواهید تا خود را برای دوستانشان معرفی کنند.
هدف از این فعالیت تحقق مرحله اول از چرخه بلوم، یعنی مرحله دانش و یادآوری است.
تصویر خوانی و تفکر: ضمن شروع کلاس با نام خدا و تأکید بر شروع هر کاری با نام خدا، از کودکان بخواهید تا به تصویر نگاه کنند و سؤالاتی مانند پرسشهای پیش رو، بپرسید تا ذهن آنها آماده فعالیتهای بعدی و شنیدن داستان شود. از آنها بپرسید: به نظر شما اینجا کجاست؟ نام این آقا کوچولو، «پَرپَری» است. به نظر شما پرپری ناراحت است یا خوشحال؟ چرا؟ بنظر شما چرا پرپری تا این موقع شب بیدار است؟
نکته: هدف از این کار، تمرین تفکر و تقویت استدلال در کودکان و توانایی اظهارنظر در جمع است.
در این مرحله بیشتر سعی کنید در ذهن کودک سؤال ایجاد کنید. این سؤالها موجب اشتیاق بیشتر کودک برای شنیدن داستان و انجام فعالیتهای بعدی میشود و نقش مقدمه برای سایر فعالیتها را دارد.
آموزش خط صاف: ابتدا بین دو گروه از کودکان یک بازی طنابکشی راه بیندازید. با استفاده از شکل این طناب در حالت کشیده، خط صاف را به نوآموزان توضیح دهید.
سپس از کودکان بخواهید خطوط صاف تصویر را پیدا کنند و روی خطچینها را کامل نمایند (قاب پنجره). سپس پنجره را نیز رنگآمیزی کنند. حالا از کودکان بخواهید تا در محیط واقعی کلاس خطوط صاف دیگری را پیدا کنند.
دست ورزی: در انتها نیز از کودکان بخواهید به کادر پایین صفحه توجه کنند. به کودکان بگویید: پرپری برای انجام کاردستی به چه وسایلی نیاز دارد . حالا ما میخواهیم به او کمک کنیم.
سپس از کودک بخواهید مداد مشق را با خط به جامدادی وصل کند. در ادامه با استفاده از نخ و چسب، کلاف کاموا را به جامدادی برساند. بعد از آن با استفاده از رنگ انگشتی، بسته رنگ انگشتی را به جامدادی وصل کند. در نهایت نیز هالهها را مثل خودشان رنگ بزند.
مربی ارجمند! با پخش ویدیوی کمک آموزشی خط صاف به کودکان، میتوانید فضای آموزشی لذت بخش تری را برای کودکان خود فراهم آورید. برای پخش، رمزینه (کیو.آر.کد) ابتدای درس را اسکن کنید و ویدیوی آموزشی ذیل فعالیت یک را پخش نمایید.
همچنین می توانید پس از پخش در کلاس، آن را در کانال کلاسی خود بارگزاری نمایید تا کودکان به همراه والدین خود بتوانند با توجه به پیرامون خود، مثالهای متعددی از خطوط صاف افقی و عمودی بیان کنند.
فیلم آموزش خط عمودی و افقی :
داستان زیر را برای کودکان بخوانید یا فایل صوتی آن را برای کودکان پخش نمایید.
ماه بالای بلندترین درخت گردو میدرخشید. همان درختی که لانهی نازپری و پرپری آنجا بود.
پرپری سرش را از لانه بیرون آورد. به ماه نگاه کرد وگفت: «خوش به حالت که مجبور نیستی بخوابی!»
مامان پرسید: «مگر فردا اردو نداری؟ بیا بخواب دیگه.»
پرپری رفت توی لانه. به بابا نگاه کرد. خواب بود. به نازپری نگاه کرد. او هم خواب بود.
مامان پرسید: «میشود بگویی چرا نمیخوابی؟» پرپری پرهایش را پف داد وگفت: «دوست ندارم بخوابم خب!» مامان با چشمهایی نیمهبسته گفت: «دوست ندارم یعنی چی؟! تا ده بشمر. خوابت میبرد.» و خودش تا سه که شمرد خوابش برد.
پرپری باز هم سرش را از لانه بیرون برد. ماه هنوز بیدار بود. مثل پرپری.
با خودش گفت: «بهتر است یک آواز جدید بنویسم تا فردا توی راه اردو بخوانم.»
و به فردا فکر کرد که همه بعد از شنیدن صدای آوازش هورا میکشند.
بعد دفترش را برداشت و شروع کرد به نوشتن یک آواز جدید.
بق بق بقو
بق بق بقو
بق بق بق
و آن را آرام با خودش زمزمه کرد.
– نه! این خیلی تکراریه.
و دوباره نوشت:
بقو بقو
بق بق بقو
اینور بقو اونور بقو
– نه! اینم خیلی لوسه!
و سه باره نوشت.
چهارباره و پنجباره هم نوشت. نوشت و خط زد. باز هم نوشت و آرام زمزمه کرد. کمی بعد از خستگی زیاد خوابش برد.
ماه جایش را به خورشید داد. نازپری با خوشحالی بیدار شد تا به اردو برود اما پرپری هنوز خواب بود.
بابا بال و پرش را تکان تکان داد و گفت: «صبح شده! بلند شو پرپری.»
مامان گفت: «امروز برایت دانهای که دوست داشتی را گذاشتهام. پاشو دیگه!»
پرپری پرهایش را باز کرد اما چشمهایش هنوز بسته بود.
نازپری دانههای صبحانهاش را خورد و گفت: «بیا برویم دیر میشهها!»
پرپری به زور چشمهایش را باز کرد. به نور خورشید که تابیده بود توی لانه نگاهی کرد و گفت: «چقدر زود اومدی! یک کم بخواب خب.»
آنوقت بالهایش را بازکرد تا بپرد. اما خورد به یک شاخه.
بابا تندی پر زد و او را گرفت و پرسید: «مگر قول نداده بودی که دیگر زود بخوابی؟»
مامان اخمهایش را توی هم کرد و گفت: «امروز باید در لانه بمانی. اردو بی اردو!»
پرپری چشمهایش را تا جایی که میتوانست باز کرد و گفت: «وااااای نه! باید بروم. امروز میخواهم برای بچهها آواز بخوانم. یک آوازِ…». و قبل از اینکه حرفش را تمام کند خوابش برد. خیلی زود صدای آواز خُر و پُف پرپری لانه را پُر کرد.
نازپری ریزریز به آواز جدید پرپری خندید و به مدرسه رفت تا با دوستانش به اردو برود.[1]
بچهها به نظر شما کار پرپری درست بود؟ چرا پرپری صبح نمیتوانست به موقع از خواب بیدار شود؟ چرا پرپری نتوانست در اردوی مدرسه شرکت کند؟ مامانپری به پرپری چه گفت؟
[1] فرزانه فراهانی
هدف از این فعالیت آموزشی، طبق چرخه بلوم، مرحله باز اندیشی و کاربست مفهوم آموزشی است.
ابتدا داستانکی در مورد زنگ مدرسه برای کودکان تعریف کنید: «زنگ مدرسه هرروز منتظر بود تا سر ساعت به صدا دربیاید و بچهها را شاد و خندان در حیاط مدرسه ببیند؛ اما یکی از دانش آموزان هرروز دیر به مدرسه میرسید و به زنگ میگفت: چرا کمی دیرتر به صدا درنمیآیی تا من بیشتر بخوابم؟! آن روز زنگ مدرسه تصمیم گرفت دیگر صدایش را به گوش این دانشآموزان نرساند…».
کودکان را گروهبندی کنید و از آنان بخواهید تا داستان را با خلاقیت خود و با مشورت یکدیگر تکمیل کنند. سپس از آنان بخواهید حیاط یک مدرسه را درست کنند و نقشهای «زنگ مدرسه»، «دانشآموزی که میخواست بخوابد» و «سایر دانشآموزان» را نمایش دهند.
هدف از این فعالیت طبق چرخه بلوم، مرحله ارزشیابی است که مربی متوجه میزان درک کودکان از مفهوم درس و کاربست آن در زندگی روزمره آنها شود.
بهمنظور مرور درس قبل از کودکان بخواهید تا خودشان را با نام خدا معرفی کنند و از کودکان بخواهید که نقش دو نفر را بازی کنند: کسی که زود و کسی که دیر خوابیده است. و بعد بگویند کدام یک از افراد را دوست داشتید؟ زود خوابیدن و زود بیدارشدن چه خوبیهایی دارد؟
به نظر شما چرا باید بهموقع در مدرسه حاضر شد؟ برای اینکه بهموقع به مدرسه برسیم چهکارهایی باید انجام دهیم؟ چرا باید شبها بهموقع بخوابیم؟ و… . در پایان با استفاده از صحبت های کودکان و توسط خودشان نتیجهگیری کنید.
نکته مهم: عادت به زود خوابیدن، از اهداف اصلی جلد اول است. از این رو ضروری است که در طول این درس و درسهای آینده، تاکید ویژه بر این مطلب شود. |
توصیه میشود برای داشتن خوابی راحت، حداقل یک ساعت قبل از خواب از دیدن تلویزیون و موبایل خودداری شود برای اینکه کودکان در برابر خاموشی تلویزیون و گوشی مقاومت نکنند. از والدین بخواهید قبل از خواب، بازیهای آرامشبخش را انجام دهند تا ذهن کودک آماده خواب شود. «سایه بازی» یکی از همین بازیهای آرامشبخش است. فضا را تاریک کنید و با استفاده از یک چراغ قوه از کودکان بخواهید تا شکلهای مختلفی را با استفاده از سایهی دستهایشان ایجاد کنند. میتوانید با سایههای درستشده یک قصه بگویید و کودک نقش یکی از شخصیتهای قصه را با حرکات سایه دست خود نمایش دهد.
با صدای قوقولیقوقوی آقا خروسه، ناز پری، خواهر بزرگتر پرپری از خواب بلند شد. خیلی خوشحال بود؛ چون اول مهر آمده بود و میخواست به مدرسه برود. رفت سراغ برادرش و گفت: «پرپری جان، پاشو برویم مدرسه.» اما پرپری دلش نمیخواست بلند شود. نازپری چند بار صدایش کرد. آخرسر، پرپری گفت: «برو میخوام بخوابم.» مادر هم هر کاری کرد، پرپری بیدار نشد که به مدرسه برود.
نازپری گندمهای صبحانهاش را خورد. بعد لباس نوی خودش را پوشید و با کیفش به طرف مدرسه، پر زد. پرپری هم تا ظهر خوابید. مامان پری هر روز پرپری را بیدار می کرد که به مدرسه برود؛ اما پرپری، دلش نمیخواست به مدرسه برود. فکر می کرد که در مدرسه همهاش باید درس بخواند. پرپری فسقلی بعضی وقتها هم زود بیدار میشد. از لانه بیرون میرفت تا با بچهها بازی کند؛ اما کسی نبود؛ چون همه به مدرسه دانابان رفته بودند. او باید تنهای تنها بازی میکرد. یک روز حوصلهاش سر رفت و با ناراحتی به خودش گفت: «چقدر بد! هیچکس نیست تا با من بازی کند.»
بک روز کبوتر کوچولوی قصهی ما، همراه مادرش به خرید رفت. او همراه مادرش پرواز میکرد. همینطور که پرواز میکردند، به مدرسه رسیدند. پرپری دید که داخل حیاط مدرسه، بچهها دارند بازی میکنند. تعجب کرد. به مادرش گفت: «وای مامان، ببین. بچهها دارند بازی میکنند. نازپری هم هست. اردک هم هست. فیلو هم هست.»
مامان پری با پرپری جلوی دیوار مدرسه پایین آمدند. مامان پری گفت: «خب الآن زنگ تفریح است. بچهها اول میروند کلاس، درس یاد میگیرند. بعد میآیند حیاط و بازی میکنند.»
پرپری اردک کوچولو را دید و گفت: «اردک جان. اردک جان.» اردک کوچولو همینطور که داشت بازی میکرد، نازپری را روی دیوار مدرسه دید. گفت: پرپری جان! چرا نمیآیی باهم بازی کنیم. اینجا همدرس میخوانیم و هم کلی بازی جدید میکنیم، خیلی خوب است، بیا.»
کبوتر کوچولوی قصه ما، نگاهی به اردک کرد. بعد خواهرش را دید. بعد بچههای دیگر را دید که خوشحال بودند. با خودش فکر کرد که باید شب زود بخوابد تا صبح زود بیدار بشود. به مادرش گفت: «فردا زود بیدارم میکنی، بیایم مدرسه؟»
مادر پرپری لبخندی زد و گفت: «آره عزیز دلم. حتماً.»
آنها پرواز کردند تا به خرید بروند. مادر گفت: «شب زود خوابیدن و زود بیدار شدن اولش کمی سخت است؛ ولی از تنهایی و بیسوادی که بهتر است.»
آنها به مغازه رسیدند. پرپری به مامانش گفت: «از امشب قول میدهم زود بخوابم تا از فردا صبح با نازپری، به مدرسه برویم.»
مادر هم یک کیک گندمکی برای پرپری خرید و گفت: «آفرین پسر گلم. این هم جایزهی به مدرسه رفتنت.»