هدف کلی: آشنایی با قوانین استفاده از رسانه بهویژه گوشی و تبلت
هدف جزئی:
- بیان مضرات استفاده بیشازحد از گوشی و تبلت
- ممنوعیت استفاده از گوشی و تبلت قبل از خواب
- شرکت در بحث و گفتوگوهای کلاسی
- گسترش گنجینه واژگان
- بیان و خلق داستان
- پرسشگری (بیان اطلاعات و طرح سؤالات دربارهی چرایی پدیدهها)
- ترکیب ایدهها و خلق ایده جدید
- پیروی از دستورالعملها و فرمانهای ساده
- تقویت هوش جنبشی–حرکتی (Kinetic/ Motion)

اگر شما ببینید دوستتان یک بازی در گوشی نصب کرده و مدام در حال بازی است، چطور با او رفتار میکنید که متوجه کار اشتباهش شود؟

- درس 33: چرا در مهمانی بهتر است خیلی کم از گوشی همراه استفاده کنیم؟
- درس 31: اگر شما مقداری پول داشته باشید، آن را چطور خرج میکنید که ولخرجی نشود؟
- درس 25: فردی که شغلش دامداری است، چه کارهایی انجام میدهد؟
تصویرخوانی و تفکر: از کودکان بخواهید با دقت به تصویر نگاه کنند و حدس بزنند چه داستانی اتفاق افتاده است. چرا لاکو، سرش را درون لاکش فرو برده است؟ بچهها دربارهی چه چیزی صحبت میکنند؟
آشنایی با مفهوم عدد 7: ابتدا عدد 7 را بهصورت عینی با کودکان تمرین کنید و از آنها بخواهید هفت نمونه از چیزهایی را که اطراف آنها است، بشمارند و با انگشتان خود، عدد هفت را نشان دهند. سپس با اشاره به کادر بالای صفحه، 7 وسیلهی سرگرمی را که میتوان جایگزین موبایل یا تب لت کرد، پیدا و رنگ کنند.
امروز، لاکو حواسش به درس نبود. به دوستانش هم نبود. حتی به بازی و به خوراکی هم نبود!
سرش را کرده بود توی لاکش و با تبلتش بازی میکرد.
پشمک، تقتق زد به لاکِ لاکو و پرسید: «زنگ تفریح شده؛ نمیای بازی؟»
لاکو گفت: «نه! کار دارم پشمک.»
فیلو، با خرطومش لاکو را تکان داد و پرسید: «کمپیدایی لاکو!»
لاکو، فقط گفت: «اوهوم! کمپیدام. خب که چی؟!»
پرپری، سرک کشید توی لاک لاکو و گفت: «اوه! داری تبلت بازی میکنی؟»
لاکو، سریع هیس بلندی گفت و ادامه داد: «نگی به خانمقدی!»
همان موقع، خانمقدی آمد سر کلاس و گفت: «موضوع درس امروز؛ حشرات.» و شروع کرد به حرف زدن دربارهی حشرات.
نازپری پرسید: «خانم اجازه؟ کفشدوزکها سوسک هستن؟»
یکدفعه لاکو قبل از آنکه خانمقدی جواب بدهد، گفت: «بله! کفشدوزک یک سوسک رنگی است که برای محیط زیست خیلی مفید است. آنها در جاهایی مثل تنهی درختان زندگی میکنند یا زیر سنگها و یا برگهای افتاده؛ خالخالی هستند و در رنگهای مختلف. زیر بالهای قرمزشان، دو بال بلند و نازک دارند.»
خانمقدی، با نوک باز به لاکو نگاه کرد و کمی بعد گفت: «آفرین لاکو جان! چه اطلاعات خوبی! اما چرا بیرون نمیای؟»
پرپری گفت: «چون توی لاکش تبلت قایم کرده. اینها رو هم از روی تبلت میخوند.»
فیلو با خنده گفت: «سوادش توی لاکشه!»
خانمقدی، نوکنوک به تخته زد و گفت: «هیس بچهها!»
بعد به لاکو گفت: «سرت رو بیرون بیار لاکو.»
لاکو، یواشیواش سرش را بیرون آورد. ناگهان خانمقدی با ناراحتی گفت: «واااای! چه بلایی سر چشمهات آوردی؟ چقدر سرخ شدن!»
فیلو گفت: «خانم اجازه؟ از صبح داره با تبلتش بازی میکنه!»
پرپری گفت: «تازه! خودش گفت که دیشب هم تا دیروقت بازی کرده!»
نازپری پرسید: «اصلاً مگه اجازه داریم تبلت و موبایل بیاریم مدرسه؟»
خانمقدی، بچهها را آرام کرد و گفت: «استفاده از هر وسیلهای، اندازه داره. باید بدونیم از هر چیزی، چطور و چرا استفاده کنیم؛ مثلاً اطلاعاتی که لاکو دربارهی کفشدوزک داد، یه استفادهی درست از تبلتش بود؛ اما…» و با نچ نچ، به چشمهای لاکو نگاه کرد. آنوقت حرفش را ادامه داد: «اما عاقبت زیاد بازی کردن با تبلت، میشه این چشمهای سرخ.»
لاکو، تبلتش را خاموش کرد، آن را در کولهاش گذاشت، سرش را پایین انداخت و گفت: «ببخشید!»
خانمقدی، باز هم به چشمهای سرخ لاکو نگاه کرد و گفت: «از من نباید عذرخواهی کنی! تو باید به خاطر آسیب زدن به چشمهات، از خدا عذرخواهی کنی که مراقب نعمتش نبودی!»
بعد قداقدای آرامی کرد و از بچهها پرسید: «موافقید بریم توی باغچهی مدرسه بگردیم و با حشرههای بیشتری آشنا بشیم؟»
همهی بچهها با ذوق گفتند: «بله!»؛ همه بهجز لاکو!
چون لاکو از بیخوابی زیاد خوابش برده بود و داشت خروپف میکرد.[1]
نوآموزان را گروهبندی کنید و از آنان بخواهید تا هر گروه، داستان را از نگاه شخصیتهای مختلف، ادامه دهند؛ مثلاً از نگاه گوشی همراه و لاکو. سپس میتوانند نمایش آن را اجرا کنند.
[1] فرزانه فراهانی
ابتدا دربارهی فواید استفاده از رسانه، بهویژه گوشی و تلویزیون و سپس درخصوص مضرات استفادهی بیشازاندازه از آنها، با کودکان صحبت کنید. در ادامه، در رابطه با قوانین استفاده از گوشی، بحث و گفتوگو نمایید:
- چرا نباید زیاد با گوشی بازی کنیم؟
- چرا شبها نباید با گوشی بازی کنیم؟
- چرا اگر مامان و بابا با گوشی کار داشتند، نباید بر ادامهی بازی اصرار کنیم؟
- چرا قبل از خواب، خوب نیست که تلویزیون ببینیم و با گوشی بازی کنیم؟
از قبل، 4 کارت با علامتِ جهتهای بالا، پایین، چپ و راست تهیه کنید. سپس از کودکان بخواهید که فرض کنند این یک بازی داخل گوشی همراه است. اگر مربی بر روی کارت جهت بالا زد، همه باید بالا بپرند و اگر روی جهت پایین زد، همه باید بنشینند و اگر راست و چپ را زد، به آن سمت حرکت کنند. در مرحلهی بعد، از کودکان بخواهید هریک نقش کاری را بازی کنند؛ مثلاً کتاب خواندن، آشپزی، رانندگی و… . وقتی مربی بر روی هریک از کارتها زد، باید در حین آن کار، همان فرمان را نیز اجرا کنند؛ مثلاً در حال آشپزی، بالا بپرد.
بعد از انجام این بازی توسط مربی، برای ادامه میتوانید کودکان را گروهبندی کنید؛ یک نفر سرگروه شود و فرمان بدهد و بقیهی گروه، نقشها را بازی کنند. برای لذتبخشتر شدن بازی، از کودکان بخواهید که نقشها و سرگروه را عوض کنند.
| راهنمای کتاب مربی |
درس 35: قوانین اس
شب بود و ماه نقرهای، آسمان جنگل دانابان را روشن کرده بود. همه حیوانات جنگل، در خواب بودند؛ اما پرپری هنوز داشت با گوشی مامان بازی میکرد. همهی حواسش به بازی بود و نمیدانست چند ساعت است که دارد بازی میکند. چشمهایش درد گرفته بود و میسوخت. گرسنه هم بود؛ اما هنوز به بازی کردن ادامه میداد.
یکدفعه صدایی شنید: «پرپری خسته نشدی؟ دیگر بس است.»
نمیدانست این صدا از کجاست؟ یکدفعه دید گوشی، از دستش بیرون پرید و به سمت در فرار کرد.
فهمید که صدای گوشی است. گوشی کوچولو هم دیگر طاقت اینقدر بازی را نداشت. گوشی کوچولو با عصبانیت گفت: «به اسباببازیهایت نگاه کن. ببین که چقدر غمگین هستند.»
پرپری نگاهی به اسباببازیهایش انداخت. تمام اسباببازیها ناراحت بودند. پرپری ترسید. جیغی کشید و عقب رفت. آخر تابهحال ندیده بود که گوشی حرف بزند و اسباببازیها هم غمگین باشند. بعد…
بعد از شنیدن قصه، سؤالاتی از نوآموزان بپرسید: چرا پرپری خیلی گرسنه بود؟ و چرا غذا نمیخورد؟ چه زمانی پرپری داشت با گوشی بازی میکرد؟ آیا کار او درست بود؟ و… .(کودکان را دعوت به تفکر انتقادی نمایید.)
سپس نوآموزان را گروهبندی کنید و از آنان بخواهید تا هر گروه، داستان را از نگاه شخصیتهای مختلف داستان ادامه دهند. از نگاه گوشی همراه، اسباببازیها و پرپری، سپس میتوانند نمایش آن را اجرا کنند.



