
هدف کلی: توجه به اهمیت نظافت و آراستگی بهویژه آراستگی مو
اهداف جزئی:
- تشخیص تفاوتها
- درک واژگان جدید
- بیان و خلق داستان
- توجه و دقت به صداهای اول کلمات (صدای ز)
- شرکت در نمایشهای خلاق
- ساخت کاردستی
- آشنایی با همآغاز «ز»
- تقویت هوش برون فردی یا اجتماعی (External / Social)
در مورد فواید زود خوابیدن، گفتوگوی کوتاهی با نوآموزان داشته باشید:
(1- افزایش تمرکز 2- افزایش انرژی 3- تقویت حافظه و مغز)
بهمنظور مرور درسهای گذشته، پرسشهای زیر را از نوآموزان بپرسید:
- درس 15: یادتان هست چرا ببعی دندانهایش درد میکرد؟ برای مراقبت از دندانهایمان چهکاری باید انجام دهیم؟
- درس 17: وسایل بهداشت شخصی یعنی چه؟ چند مورد نام ببرید.
- بقیه مرورها متناسب با قالب فعالیت در ادامه میآید.
تصویر خوانی و تفکر: از کودکان بخواهید بهدقت به تصاویر کتاب توجه کنند سپس از آنها بپرسید که به نظر شما این تصاویر چه داستانی را میخواهد بیان کند؟
همآغاز «ز»: با خواندن داستان کوتاه زیر، کودکان را با مفهوم همآغاز «ز» آشنا کنید و از آنها بخواهید که چیزهایی که با «ز» شروع میشوند را بیان کنند:
«روزی روزگاری، زنبوری به نام زرین با زنگولهای کوچک به گردن، در باغی با گلهای زرد رنگ زندگی میکرد. زرین با زنبیل کوچکش به دنبال زردآلوهای خوشمزه میگشت. یک روز، زرین با زرافهای به نام زریا آشنا شد. زریا با زبان بلندش زردآلوها را از درخت چید و به زرین داد. از آن روز به بعد، زرین و زریا دوستان خوبی شدند و همیشه با هم بودند».
سپس از کودکان بخواهید چیزهایی که با صدای «ز» شروع میشوند را در تصویر پیدا کنند و دور آن خط بکشند. (زردآلو، زنبور، زنگوله)
مرور اشکال هندسی (درس 17): از کودکان بخواهید به کادر پایین صفحه توجه کنند و بگویند در بالای کادر چه شکلهایی را میبینند. سپس با توجه به رنگ آنها، خانههای داخل کادر را همان رنگ بزنند تا به شکل موردنظر دست پیدا کنند (خانههای سه گوش رنگ قرمز، خانههای دایره رنگ سبز، خانههای چهار گوش رنگ زرد، و خانههای ستارهدار آبی شود). از آنان بخواهید تا اسم شکلهایی که پیدا شده را بلند بگویند و به خودشان در تصویر وصل نمایند.
داستان را در کلاس بخوانید یا فایل صوتی آن را، از طریق اسکن رمزینه (کیو.آر.کد) ابتدای درس، در کلاس پخش نمایید.
تا صبح باران باریده بود. کوکی تیلیکتیلیک راه میرفت و با خودش کواککواک آواز میخواند تا به مدرسه برسد. یکهو چشمش افتاد به یک چاله! چالهای پر از آب باران. نوک پایش را گذاشت توی آب. یک کم و دو کم بیشتر پایش را توی آب فرو کرد. بعد هم آن یکی پایش را.
با خودش گفت: «مگه چی میشه یک کوچولو بازی کنم بعد برم مدرسه؟!» و شالاپشولوپ بازی کرد.
غلت زد. قِل خورد. چرخید و باز هم غلتید. بعد به خودش توی چالهی آب نگاهی انداخت و گفت: «اردک به این قشنگی کی دیده!» و چندتا از پرهای روی سرش را شاخشاخی کرد. آنوقت دوباره به خودش توی آب نگاه کرد و گفت: «چقدر شیک شدم»! بعد دوباره چیلیک چیلیک به راهش ادامه داد.
کوکی به هر چالهای که میرسید خودش را نگاه میکرد و برای خودش بهبه و چهچه میکرد. با خودش تندتند کواک کواک میکرد و میگفت: «عجب اردکی شدم من!» تا اینکه رسید به بلندترین درخت کاج. دورتادورِ درخت پُر بود از برگهای کاج. مثل یک تپهی سوزنی! کوکی کمی فکر کرد و دوباره با خودش گفت: «فکر کنم چندتا از این برگسوزنیها شیک و پیکترم کنه»! آنوقت چندتایی هم از برگهای سوزنی چسباند لای پرهایش! درست شبیه یک جوجهتیغی!
کوکی اینبار وقتی خودش را توی چالهی آب دید غشغش خندید و گفت: «هوووووورااااا! عجب اردکی شدم من»! و باز هم به راهش ادامه داد. آواز خواند و راه رفت. با خودش حرف زد و راه رفت. رفت و باز هم رفت.
یکدفعه چشمش افتاد به چندتا پرِ طلایی. زرد و قشنگ. همان رنگی که خیلی دوستش داشت. کوکی یک کم و چند کم بیشتر فکر کرد و گفت: «آهااااان! فهمیدم». و چندتایی هم پر روی سرش گذاشت. مثل یک تاج! کمی بعد صدای قوقولی قوقوی آقا خروسه بلند شد.
کوکی با عجله دوید تا رسید به مدرسه. بچهها زیر خانهی درختیِ مدرسه به صف ایستاده بودند تا آقا خروسه نرمش صبحگاهی را شروع کند. یکهو کوکی رسید و با خوشحالی گفت: «سلااااام بچهها! من اومدم». اما هیچکس جواب سلامش را نداد. به جایش جیغویغ کردند و فریاد زدند: «هیوووولااااااا» و رفتند پشت درخت قایم شدند. خانم قدی هم جوجههایش را زیر پر و بالش گرفت و رفت پشت آقا خروسه.
آقا خروسه زل زد به کوکی و با صدای لرزان گفت: «قیقولی قوقولی قووو. تو دیگه کی هستی»! کوکی ماجرا را تعریف کرد بعد سرش را پایین انداخت و گفت: «ببخشید»! خانم قدی از پشت آقا خروسه سرک کشید. بچهها هم یکییکی از پشت درخت بیرون آمدند.[1]
از نوآموزان بپرسید: چرا کوکی اینقدر وحشتناک شده بود؟ چرا دوستان کوکی با دیدن او قایم شدند؟ کوکی بعد از اینکه دوست نداشت دیگر هیولا باشد چه کار کرد؟ پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در این مورد چه توصیهای به ما کردهاند؟[2]
[1] فرزانه فراهانی
[2] راوی میگوید: رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) پیوسته موهایش را شانه میزد و آراسته میکرد. (جوادی آملی، مفاتیح الحیات، نشر اسراء، 1396 ش، ص166)
رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: هر کسی موی سر نگه میدارد، باید به خوبی با آن رفتار کند. (جوادی آملی، مفاتیح الحیات، نشر اسراء، 1396 ش، ص167)
رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: خدا دوست دارد که هرگاه بندهاش به دیدار دوستانش میرود، خود را آماده و آراسته کند. (جوادی آملی، مفاتیح الحیات، نشر اسراء، 1396 ش، ص166)
کودکان را گروهبندی کنید و از ایشان بخواهید تا داستان بالا را با خلاقیت خود عوض کنند و بهصورت نمایش اجرا کنند، اما این بار بهجای کوکی، یکی دیگر از شخصیتهای داستان توجهی به نظافت نداشته باشد.
از کودکان بخواهید کاردستی یک آدم را درست کنند و با کاموا برای او موهای تمیز و شانهشده بگذارند.
نکته: میتوانید ویدیوی کمک آموزشی ساخت کاردستی آدمک را تماشا بفرمایید.