هدف کلی: آشنایی با بعضی از قوانین کلاس مانند اجازه گرفتن و چیزی نخوردن در کلاس
اهداف جزئی:
- آشنایی با مفهوم اول و آخر
- شرکت در بحث و گفتگوهای کلاسی
- صحبت در جمع
- بیان دلایل منطقی ساده برای عمل خود
- بیان و خلق داستان
- شرکت در نمایشهای کلاسی
- گسترش گنجینه واژگان
در مورد فواید زود خوابیدن خیلی کوتاه با کودکان صحبت کنید مانند جمله زیر: «گلهای من اگر شبها زود بخوابید روزها سرحال و شادابتر هستید.»
حالا بهصورت گروهی از بچهها بپرسید که چه کسی زودتر خوابیده؟
نکته: نهایتاً 5-10 دقیقه از زمان آغاز کلاس به این فعالیت اختصاص داده شود.
جهت مرور درسهای 2 و 4، قبل از شروع آموزشهای درس امروز از کودکان بخواهید خود را معرفی کنند و سپس در مورد حفظ و نگهداری وسایل مربوط به مدرسه چندجملهای صحبت کنند.
تصویر خوانی و تفکر: بعد از شروع کلاس با نام خدا و تأکید بر شروع هرکاری با نام خدا، از کودکان بخواهید تا به تصویر نگاه کنند و به سؤالات زیر پاسخ دهند:
اینجا کجاست؟ به نظرتان خانم مربی در حال چهکاری است؟ چه کسانی به درس گوش میدهند و چه کسی حواسش به درس نیست و شما به او چه میگویید؟ به نظر شما سبد میوه برای کیست؟.
حالا سؤالات کافی در ذهن کودک ایجادشده است که باعث میشود با اشتیاق بیشتری به داستان گوش دهد.
آموزش مفهوم اول و آخر با قطاربازی: کودکان را مانند یک قطار، در یک صف قرار دهید و با گفتن «هوهو، چی، چی» پشت سر هم قطار بازی کنند. در حین بازی مفهوم اول و آخر را به کودکان آموزش دهید. (چه کسی اول صف ایستاده و چه کسی آخر؟) سپس از نوآموزان بخواهید به تصویر کتاب توجه کنند و دور اولین چراغ، خط رنگی بکشند و روی آخرین چراغ را رنگ کنند.
اول هر قصه؛ به نام خدا جون مهربان که ما را خیلی دوست دارد، حتی از مامان و بابا بیشتر.
شب با تمام ستارههای ریزودرشت و ماه نقرهای، جای خودش را به خورشید طلایی و آسمان آبی داد. باز یک روز قشنگ و آفتابی در جنگل دانابان شروع شد. بچهها از راههای دور و نزدیک خودشان را به مدرسه دانابان میرساندند. همیشه پوپی کوچولوی بامزه، اول از همه میرسید؛ چون هم شبها زود میخوابید و هم صبحها زودتر بیدار میشد. آخرین نفر فیلو بود که خیلی آرام راه میرفت و دیرتر از همه به مدرسه می رسید.
درست است که فیلو، کوچولو بود؛ ولی بالاخره یک فیل بود. زود به زود گرسنه میشد. همیشه هم داخل سبدش پر از میوه بود.
پرپری بهترین دوست فیلو بود. آنها باهم خوراکی میخوردند، باهم بازی میکردند، در کلاس هم کنار هم مینشستند.
زنگ دوم بود. خانم معلم داشت به بچهها کاردستی یاد میداد. یکهو صدای غوررررر به گوش بچهها رسید. همه تعجب کردند. خانم معلم درس را ادامه داد؛ ولی دوباره همان صدا بلند شد. پرپری نگاهی به فیلو کرد و آرام کنار گوش بزرگش گفت: «فیلو جان فکر کنم صدا از شکم تو باشد. بازهم گرسنهای؟ مگر صبحانه نخوردهای؟»
فیلو گفت: «آره پرپری، خیلی گرسنهام، شکمم به غار و غور افتاده. اگر چند سیب و موز و علف بخورم خوب میشوم!»
پرپری آرام گفت: «الآن وقت کلاس است. بگذار موقع زنگ تفریح بخور. اگر توی کلاس غذا بخوری، خانم معلم ناراحت شود!»
اما فیلو به حرفهای دوستش گوش نداد. آرام سرش را پایین برد و با خرطوم درازش یک سیب از سبد برداشت و خورد. صدای ملچملوچش در کلاس پیچید. بچهها به فیلو نگاه کردند. یکهو خانم از جا بلند شد و…
مربی محترم! از کودکان بخواهید تا ادامه داستان را با خلاقیت خود تکمیل کنند.
بعدازاینکه کودکان نظر خود را در مورد ادامه داستان گفتند از کودکان بخواهید تا در موارد زیر باهم صحبت کنند و نظر خودشان را بگویند.
اولین نفر و آخرین نفر که وارد کلاس شدند چه کسانی بودند؟ اولین و آخرین چیزی که فیلو خورد چه بود؟ به نظر شما، در مسابقه کاردستی چه کسی اول و چه کسی آخر میشود؟
رفتارهای چه کسی صحیح و کدامیک اشتباه است؟ دلایل خود را بیان کنید. کی می توانیم خوراکی های خود را بخوریم؟
در مورد قوانین کلاس از جمله چیزی نخوردن و اجازه گرفتن از مربی ، با کودکان صحبت کنید.
فیلم آموزش قوانین کلاس درس:
بعد از صحبت در مورد رفتار صحیح در کلاس مربی از بچهها بخواهد تا رفتار صحیح و نادرست را در کلاس نمایش دهند. (بچهها میتوانند از شخصیتهای داستان استفاده کنند و هر یک کاری انجام دهند. نقشها: خانم معلم، نازپری، پرپری، پوپی، فیلو و هر نقش دیگری که دوست دارند.)