هدف کلی: آشنایی با مهارت پسانداز کردن
اهداف جزئی:
- شرکت در بحث و گفتوگوهای کلاسی و پاسخ دادن به سؤالات
- دستورزی و تقویت عضلات دست
- تقویت قدرت خلاقیت
- افزایش هوش مالی
اگر ببینی برخی از دوستانت کس دیگری را مسخره میکنند و به او میخندند، چهکار میکنی تا دیگر این کار را انجام ندهند؟
برای مرور درسهای گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:
- درس 15: اگر یکی از دوستانتان، به یکی از وسایل شما احتیاج داشته باشد، آیا آن وسیله را به او میدهید؟
- درس 21: وقتی با مامان و بابا به خیابان میروید، چطور همیار پلیس میشوید؟ چهکارهایی را به مامان و بابا میگویید انجام ندهند و چهکارهایی را انجام دهند؟
- درس 23: چه کسی در جای پیامبر (ص) شبانه خوابید و جان پیامبر را نجات داد؟
تصویرخوانی و تفکر: از کودکان بخواهید به تصویر با دقت نگاه کنند. از آنها بپرسید بهنظرشما، چه کسی برای پرپری دوچرخه خریده است؟ در دست پوپی چیست؟ از کودکان بخواهید یک داستان کوتاه برای تصویر بگویند. با این کار علاوه بر تقویت قدرت خلاقیت، ذهن کودکان را برای شنیدن داستان و ادامه درس آماده کردهاید.
دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط چین بالای صفحه را با توجه به فلشها، پررنگ کنند.
پرپری خوشحال و شاد، دوچرخهسواری میکرد. یک دوچرخهی قشنگ و نو. او با دوچرخه از بین سبزهها و گلها میرفت. پروانههای رنگارنگ هم بالای سر او پرواز میکردند و دنبال او میرفتند. پرپری با دوچرخه رفت و رفت تا رسید به خانهی فیلو. داد زد: «فیلو فیلو. بیا بیرون ببین چی خریدم.»
فیلو با شنیدن صدای پرپری بیرون آمد. وقتی پرپری را با دوچرخه دید، خرطومش بالا رفت و چشمهایش باز شد. بعد گفت: «وای چه دوچرخهی قشنگی. اجازه میدهی من هم سوار شوم؟»
پرپری زنگ دوچرخه را به صدا درآورد و گفت: «نه فیلو جان. تو خیلی سنگینی. سوار دوچرخهام بشوی، دوچرخه میشکند.»
فیلو گفت: «شوخی کردم. تو با دوچرخه برو. من هم دنبالت میدوم.»
پرپری سوار دوچرخه شد. فیلو هم دنبالش دوید. به پشمک رسیدند. پشمک هم با دیدن دوچرخه خوشحال شد. او هم دنبال پرپری و فیلو دوید. آنقدر رفتند و رفتند تا خسته شدند. به دریاچه رسیدند. پرپری از دوچرخه پیاده شد و کنار دوستانش نشست. پرپری گفت: «دیدید چقدر دوچرخهام تند میرود. از شما هم تندتر میرود.»
پشمک گفت: «آره. من که سرعتم زیاد است نتوانستم به دوچرخه برسم.»
فیلو اما چیزی نگفت. پرپری گفت: «چی شده فیلو؟ چرا ناراحتی؟»
فیلو گفت: «کاش مامان من هم خیلی پول داشت و برایم دوچرخه میخرید.»
پرپری گفت: «خب این که کاری ندارد. تو هم میتوانی دوچرخه بخری؟»
فیلو گفت: «نه. الکی نگو. آخه چه جوری؟»
پرپری بلند شد و روبهروی فیلو پرواز کرد و گفت: «ببین. من یک قلک پر از پول داشتم. قلکم را شکستم. با پولش توانستم دوچرخه بخرم.»
فیلو گفت: «واقعاً. مگر میشود.»
پشمک گفت: «چرا نمیشود. من قلک دارم. همهی پولهایی که پدرم میدهد، توی قلک میاندازم.»
پرپری گفت: «ببین فیلو جان. ناراحت نشویها. تو همه پولهایت را خرج میکنی و میدهی خوراکی میخری. باید پسانداز کنی. یعنی این که پولها را نگه داری.»
پشمک گفت: «مثل من باش. هرچی پول داری بریز توی قلک.»
پرپری به پشمک نگاه کرد و گفت: «نه پشمک جان، این طوری هم زیاد خوب نیست. وقتی پدرم به من پول میدهد، آنها را سه قسمت میکنم. یک قسمت را برای خودم برمیدارم که خوراکی و چیزهایی را که میخواهم میخرم. یک قسمت را به نیازمندان میدهم و بقیه را میاندازم توی قلک. بیشتر پولهایم را پسانداز میکنم. این دوچرخه را هم با پولهای پسانداز خریدم.»
پشمک گفت: «چقدر خوب. من هم پس باید کمی از پول را برای خودم بردارم.»
فیلو گفت: «من هم باید خوراکی زیاد نخرم و پولها را توی قلک بریزم. از فردا هیچی نمیخورم. خوراکیهای شما را میخورم.»
پرپری و پشمک خندیدند. پرپری گفت: «ای شکمو. حالا بلند شوید برویم تا برایتان شیرینی بخرم.»
از کودکان بخواهید با هم فکری یکدیگر، از داستان نتیجه گیری کنند.
آموزش مفاهیم مالی ازجمله پسانداز، در سنین کودکی از اهمیت بسزایی برخوردار است. میتوان کودکان را در این دوره، به شکل ساده با مفاهیم مالی آشنا نمود و این آموزشها میتواند نقش بزرگی در موفقیت مالی آنان در آینده ایفا نماید. در رابطه با مفهوم و معنای پسانداز با نوآموزان بحث و گفتوگو کنید و از دل داستان سؤالاتی را مطرح کنید.
پرپری چگونه توانست، دوچرخه بخرد؟ هریک از بچه ها با پولهایشان چه کار می کنند. و کار کدام یک بهتر است؟ (پوپی، پرپری، فیلو)
آیا شما هم قلک دارید؟ چه کسی آن پولها را به شما میدهد؟ از پدر و مادر خود چگونه برای پولهایی که به شما میدهند تشکر میکنید؟ آیا تا به حال با پول قلک خود هدیهای برای آنها خریدهاید؟ و… .
از نوآموزان بخواهید با خلاقیت خود و با استفاده از وسایل بازیافتی یک قلک را شبیه حیوان یا هر شکلی که دوست دارند، درست کنند و سپس آن را تزئین نمایند.
پس از اتمام کاردستی، از آنها بخواهید تا پولهای خود را از این به بعد، درون قلکشان بیندازند و بگویند که با آن ها می خواهند چه کار کنند.
وسایل موردنیاز: جعبههای مقوایی مانند جعبه کفش، بطری، قوطی شیر خشک، چسب مایع، کاغذ و مقوای رنگی، چشم متحرک، کاموا و… .