درس 1 - سوره عصر

به نام خداجون مهربون

هدف کلی: اُنس با قرآن کریم و علاقه به یادگیری آن

اهداف جزئی:

  • ایجاد علاقه به قرآن
  • شرکت در بحث و گفت‌وگوهای کلاسی و پاسخ دادن به سؤالات
  • تصمیم‌گیری در انجام دادن فعالیت‌های روزانه و ارائه راه‌حل
  • افزایش گنجینه لغات و شعرخوانی
  • دست ورزی و تقویت عضلات دست
آغاز سخن با نام خدا و هم‌خوانی سوره عصر
عادت چله

با اشاره جمله زیر که مضمون سخنی از امام علی (ع) است با کودکان سخن بگویید:

بهترین کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم، این است که دیگران را به انجام کارهای خوب تشویق کنیم.[1]

از کودکان بخواهید تا مواردی که دیگران را به کارهای خوب تشویق کرده‌اند بیان کنند.

[1] امام علی (ع) می‌فرمایند: بهترین کار مردم، فرمان­دادن به کارهای خوب و معروف است. (آمُدی، غررالحکم و درر الکلم، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش، ص 313)

مرورها بر اساس منحنی فراموشی

برای مرور درس‌های گذشته سؤالات ذیل را از نوآموزان بپرسید:

  • درس 35 جلد دوم: شما تابه‌حال در برابر کدام درخواست غیرمنطقی و اشتباه دیگران نه گفته‌اید و آن را انجام نداده‌اید؟
  • درس 33 جلد دوم: وقتی یک معلول را می‌بینید باید چگونه با او برخورد کنید؟ خدا را چگونه به خاطر نعمت سلامتی شکر می‌کنید؟
  • درس 27 جلد دوم: اگر یکی از اعضای خانواده شما مریض شود، چگونه از او مراقبت می‌کنید تا زودتر خوب شود؟
فعالیت ۱: کتاب کودک

تصویرخوانی و تفکر: به‌دقت به تصویر نگاه کنید، چه چیزهایی در تصویر می‌بینید؟ به نظر شما چرا ببعی آن‌قدر خوشحال است؟ چرا کفش‌های پای ببعی رنگارنگ است؟ به نظر شما خانم جوجه‌تیغی با بچه‌هایش می‌خواهند چه‌کاری انجام دهند؟

دست ورزی: از نوآموزان بخواهید تا خطوط خط‌چین بالای صفحه را با توجه به فلش‌ها، پررنگ کنند.

فعالیت 2: گوش دادن به سوره عصر و شعر

صوت سوره‌ی عصر را برای نوآموزان در کلاس پخش کنید، سپس از آن‌ها بخواهید که بار دوم با صوت هم‌خوانی کنند. سپس شعر سوره نصر را برای نوآموزان بخوانید و با حفظ ضرب‌آهنگ باهم هم‌خوانی کنید.

خدا توی سوره ­ی عصر
حرفای خوب گفته به ما

گفته که توی زندگی
ضرر می بینن آدما

به جز اونایی که همو
به خوبی دعوت می­کنن

به هم میگن صبور باشین
از خدا صحبت می­کنن

از ضرر و زیان دوره
هر کسی با خدا باشه

با کارهای خوب می­تونه
از بدی­ ها جدا باشه[1]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] سمیه تورجی

فعالیت 3: داستان «کفش‌های نیک‌بان»

به نام خدای مهربان، سلام بچه‌های خوش‌زبان

صبح یک روز زمستانی و سرد بود. ببعی داشت به مدرسه می‌رفت که دوتا کتانی سفید با بندهای سبز دید. با خودش گفت: «این کفش برای کیست که اینجا افتاده؟». جلوتر رفت. ناگهان بند پای راست مثل یک مار سبز از جا بلند شد. بند پای چپ هم همین‌ کار را کرد. ببعی ترسید. فکر کرد واقعاً آن‌ها مار هستند. عقب رفت. دو بند سبز تکان خوردند و با صدای بلند گفتند: «سلام ببعی».

ببعی خیلی تعجب کرد. آن‌ها اسم او را از کجا می‌دانستند؟ چه جالب! بند کفش راست گفت: «ببعی جان، ما بند این کتانی‌های برفی هستیم. مواظبیم که هرکسی این کتانی‌ها را نپوشد».

ببعی پرسید: «چرا؟».

بند پای چپ گفت: «آخر اینها، کتانی‌های معمولی نیستند. از سفیدترین و تمیزترین برف‌ها درست‌شده‌اند. فقط «نیک‌بان‌ها» می‌توانند آن‌ها را بپوشند».

ببعی کنار کفش‌ها نشست و گفت: «نیک‌بان؟ چه جالب، یعنی چی؟».

بند سمت چپی گفت: «نیک‌بان کسی است که از نیکی‌ها و خوبی‌ها نگهبانی می‌کند. به بقیه هم کمک می‌کند تا کارهای خوب انجام دهند و کارهای زشت نکنند».

بند سمت راستی گفت: «ما دنبال کسی می‌گردیم که نیک‌بان باشد و این کتانی‌ها را بتواند پایش کند؟ راستی تو چرا امتحان نمی‌کنی؟».

ببعی، بلند شد و کتانی‌ها را پوشید. پاهایش گرم شد. بندها خودشان بسته شدند و به زیبایی گره خوردند. ببعی گفت: «وای چقدر اندازه‌ی پای من هستند.»

بندهای سبز صدا زدند: «چه عالی! برای تو باشد.»

ببعی با خوشحالی گفت: «یعنی برای من است؟ آخر چرا؟».

بند پای راست گفت: «به خاطر این که امروز یک کار خیلی خوبی کردی. تو به پوپی کمک بزرگی کردی. اگر تو نبودی پوپی توی برف می‌ماند. پس معلوم می‌شود تو می‌توانی یک «نیک‌بان» شوی.»

ببعی قبل از این که به مدرسه برود، پوپی را دید که توی برف گیر کرده بود و بالش شکسته بود. او دنبال پدر و مادر پوپی رفت و توانست پوپی را نجات دهد.

بند پای چپ گفت: «این کتانی‌ها بعد از سه روز آب می‌شوند. پس اگر می‌خواهی برای همیشه پیش تو بمانیم، به دیگران بگو کار خوب کنند. هرکس کار بدی ‌کرد، به او بگو تا نکند. آن‌وقت تو یک «نیک‌بان» می‌شوی.»

ببعی نمی‌خواست کتانی‌های به آن قشنگی را از دست بدهد. به همین خاطر گفت: «چشم.»

روز اول ببعی دید که نازپری وقتی گندم می‌خورد، خیلی از آن‌ها را روی زمین می‌ریزد. پس با مهربانی به او گفت: «دوست من! این گندم‌ها نعمت‌های خدا هستند. نباید روی زمین ریخته و کثیف شوند؛ چون دیگر کسی نمی‌تواند آن‌ها را بخورد».

ناگهان جلوی کتانی‌ها آبی شد.

روز دوم ببعی در زمین بازی دید که پرپری و فیلو باهم دعوا می‌کنند. جلو رفت و گفت: «دوستان خوبم، با دعوا کردن، هم دوستی شما خراب می‌شود و هم  از بازی لذت نمی‌برید. بیایید با هم بازی کنیم».

همین موقع زیر کفش‌ها هم صورتی شد.

روز سوم ببعی داشت از مدرسه به خانه برمی‌گشت که دید خانم جوجه‌تیغی با 5 بچه‌اش می‌خواهد از روی پل رودخانه رد شود؛ ولی برف‌ها جلوی راهش بود. زود دوستانش را صدا زد و با کمک هم برف‌ها را از پل به پایین ریختند. وقتی پل از برف تمیز شد، ناگهان کفش‌های ببعی تکانی خوردند و مثل رنگین‌کمان پر از رنگ گل‌های بهاری شدند. بندهای سبز با خنده داد زدند: «آفرین ببعی! حالا تو یک «نیک‌بان» واقعی هستی، ما از امروز پیش تو می‌مانیم».

ببعی هم خندید و داد زد: «هورا، خدایا شکرت، کتانی‌ها مال من شد».

فعالیت 4: بحث و گفت‌وگو

در کنار مفاهیمی که در سوره عصر بیان‌شده ازجمله ایمان به خدا و انجام کارهای نیک، یکی دیگر از مفاهیم مطرح‌شده در این سوره، دعوت دیگران به کارهای خوب، ازجمله صبر و کارهای درست و حق است. در مورد انجام کارهای خوب و دعوت دیگران به انجام آن، با نوآموزان بحث و گفت‌وگو کنید. بدین منظور می‌توانید با طرح سؤالات ذیل، از نوآموزان بخواهید به پرسش‌ها، پاسخ دهند و نظرات خود را بیان کنند.

به نظر شما به چه‌کارهایی می‌گوییم کار خوب و نیک؟

آیا تابه‌حال دیگران را دعوت به انجام کارهای خوب کرده‌اید؟

ابتدای داستان، ببعی چه‌کار خوبی کرد؟

نیک‌بان یعنی چه؟ (کسی که از خوبی‌ها نگهبانی می‌کند و مواظب است که دوست‌هایش هم کار خوب انجام دهند و کار زشت انجام ندهند.)

برای اینکه شما هم نیک‌بان شوید چه‌کارهایی باید انجام دهید؟

پیشنهاد به مربی: از امروز می‌توانید یک مسئولیت با نام «نیک‌بان» در کلاس ایجاد کنید و یک کارت گردن‌آویز هم به فردی که نیک‌بان می‌شود اختصاص دهید. کار نیک‌بان این است که کارهای خوبی که در کلاس و خانه باید انجام شود، علاوه بر اینکه خود انجام می‌دهد، به دیگران هم یادآوری می‌کند و آن‌ها را تشویق به انجام آن کار می‌کند و اگر کسی کار بدی انجام دهد، سعی می‌کند از آن جلوگیری کند. این مسئله موجب افزایش اعتمادبه‌نفس و مسئولیت‌پذیری کودک می‌گردد.

فعالیت پیشنهادی: شعر «نیک‌بان شدن ببعی»

شعر زیر را با نوآموزان هم‌خوانی کنید. برای جذابیت بیشتر، از کودکان بخواهید در برخی بندها با دست زدن و در برخی با پا زدن به شعر ضرب‌آهنگ دهند و هنگام هم‌خوانی، نمایش کارهایی که در شعر گفته‌شده را انجام دهند. این مسئله سبب می‌شود تا کودکان عمیق‌تر مفاهیم دروس را یاد بگیرند.

ببعی دید که زیر برف
پوپی بالش شکسته بود

به بقیه گفت اومدن
بردن به دکتر اونو زود

نازپری توی مدرسه
گندمارو می‌ریخت زمین

گفت اینا نعمت خدان
نریز اونارو بعد از این

پرپری و فیلو رو دید
یه گوشه دعوا می کنن

گفت کارتون خیلی بَده
دوستی خوبه، دوستای من

کنار رودخونه که رفت
دید راه پل بسته شده

جوجه تیغی می خواد بره
نمی تونه خسته شده

دوستاشو گفت زودی بیاین
باز کنیم این راه و یواش

تا از رو پل بازم برن
جوجه تیغی، با بچه هاش

گفتن همه ببعی جون
تو «نیکبانی» برای ما

کارهای خوب خوب می‌کنی
دوسِت داره خیلی خدا

مواظبی از کار بد
همیشه هر جا دور باشیم

دلت می خواد تموم ما
با خوبی جور جور باشیم[1]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] طیبه شامانی (طناز)